وبلاگ من زیبا و پر محتواست؟!!!

هه...جالبه. من زیبایی نمیبینم اینجا.. 

همون اول گفتم اگه از نوشته هام خوشت اومد نگو چه قشنگ.. چه زیبا..

من دردامو اینجا مینویسم اینا همه یعنییی درد..

دیگه هم هیچ موقع نمینویسم جواب نداد...

سعی میکنم از ارزش خودم بنویسم..چون خودم هنوز باور ندارم که چه ارزشی دارم...

آره...دیگه میخوام یه آدم از خود راضی بشم..یعنی امیدوارم که بتونم.. 

شایدم مثل همیشه این حرفا یادم بره..

آریا جان..

امیدوارم  به نوشته ها هم توجه کرده باشی... وگرنه قالب که خیلی مهم نیست..

آدم این همه گریه میکنه و با گریه حرفاشو میزنه هیچکس محل نمیزاره ...

پس منم انتظار ندارم کسی با این حرفا درکم کنه.. آخه خودم نتونستم واقعا کسی رو درک کنم..

میدونی؟  اگه درک میکردم الان خودم اینطوری نبودم...

نظرات شما عزیزان:

e--tanha

ساعت18:23---9 اسفند 1391

[وب سایت]

بازباران خندید!

اشکی ازچشم دل غم لغزید

به خداپاک ترین حادثه بود!!

وفروریخت تمام درودیوارخزان

آشنابودنهان

بازباران،که خداخیربه اوداد،رسید

مژده ای داد

نوید!!

کوچ مهتاب نبود

شاعری دروسط کوچه مهتاب نبود

لیک غم شعرسرود!

کوچه:

یک حس غریبی است که درشعرفریدون گل کرد

آشنایی است که آینده تاریک جهان را

به بهاری که کسی فکرنمی کردرساند!!

شاعری

شعرخودش راکه گریست

دیگرازغصه آن کوچه مهتاب نزیست.

آشنایان همگی راهی آن کوچه شدند

تاببینند

که آن کوچه که پرازغوغاست

برگی ازخاطرآشفته و

تنها

رویاست.
آتیشت تند ستایش

ترانه

ساعت10:41---23 بهمن 1391

[وب سایت]

واقعا نوشته هات درد داره

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: